**ماجرای زن گرفتن من قسمت 2**

خانواده نشست و شورا کرد

هر که از ره رسيد غوغا کرد

 

عمه می‌گفت دختر فاميل

خاله می‌گفت با کدام دليل؟!

 

مادرم فکر دختری زيبا

خواهرم کرده بود فتنه به پا

 

بر سر ما بگو مگو شده بود

الغرض، خانه بَل‌بَشو شده بود

 

تا سر انجام شد قرار چنان

که دهند اين جدال را پايان

 

جمع دنبال دختری باشد

که سری بر تر از پری باشد

 

دختری باحيا و شوهر دوست

که جهان مات حُسن خلقت اوست

 

از هر انگشت او هنر ريزان

پيش قدّش چنار آويزان!!!

 

خاندانش اصيل و صاحب حال

«حال» يعنی که پول و مال و منال

 

- خاندانی که نيست صاحب حال

وصلتش نيست جز عذاب و وبال

 

- هرچه باشد برادرش کمتر

مشکلاتش کم و شَرش کمتر

 

- دختران يکیّ و يکدانه

بهترين همسرند و همخانه

            * * *

بحثشان سوژه خنده بود فقط

باب اشعار بنده بود فقط

 

چه بگويم چگونه و چون بود

مثل فيلم «کتاب قانون» بود




برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: